بیمارستان
سلام نازنین مادر
این روزها دلم میخواد تند تند برات مطلب
بنویسم آخه کم کم داریم به
لحظه موعود نزدیک میشیم.
میخوام بعدها خاطرات این روزای قشنگ
رو بخونی وبدونی که مامانی وبابایی
برای دیدنت لحظه شماری میکنند.
راستی امروز با باباییت برای کارای بیمارستانت
رفتیم عروسک نازم قراره تو بیمارستان
اردیبهشت داخل بلوار جمران به دنیا بیای
اتاقهاشم دیدیم یه نی نی تازه به دنیا اومده
هم کنار مامانیش بود دلمون واسه اون روز
موعود قلی قولی رفت
عزیزم امروز باباییت خیلی زحمت کشید
اینا رو میگم که بدونی باباییت از این باباهای
الکی نیستباید قدرشو خیلی
بدونیو اینو هم بدونی که از صمیم قلب
دوستت داریم