صورت ماه آترینم
سلام بهار زندگی مامانی
دیشب حال مامان جونت اصلا خوب نبود
دل درد شدید امونشو برده بود
صبح تصمیم گرفتم به دکترت زنگ بزنم
آخه اون یک ماهی هست که رفته خارج
تا صدای منشی رو شنیدم خیلی خوشحال شدم
دکترت اومده بود
سریعا رفتم مطب آقا دکتر
امروز قشنگترین تصویر زندگیمو دیدم
امروز صورت نازتو دیدم
به اصرار خودم آقای دکتر سونوگرافی کرد وای الهی قربونت برم
اول صورت ماهتو اون لپهای آبدارتو نشونم داد
خیلی بزرگ بودن اونقدر که آقا دکتره
هم فهمیدبعد دو تا چشمو دیدم که مرتب پلک میزد
انگار که خودت هم فهمیده بودی مامانی داره نگات میکنه
عزیز دلم اولین باری بود که اینقدر واضح
میدیدمت از همه مهمتر اینکه آقای دکتر گفت
عزیز دردونت سالمه
وقتی واسه بابا گلیت تعریف کردم گفت دفعه بعد منم باید بیام
وصورت ناز بچمو ببینم
آخه گل نازم تو واسه ما گرانبها ترینی........