سه ماهگی آترین جونم
سلام طلا خانم امروز سه ماهه شدی گلم سه ماهگیت مبارک باشه مامانی تا امروز کارایی که بلد شدی عبارتند از: ١-دستاتو میخوری ٢-مامانی رو میشناسی ٣-با دستات لباساتو میگیری ٤-آقا میگی ٥-به اسبابازی هات علاقه مند شدی ٦-نسبت به کلمه آترین که اسم قشنگت هست عکس العمل نشون میدی ٧-برات که شکلک در میارم میخندی ٨-بعضی وقتها موهاتو میکشی بعدش جیغ میزنی ...
نویسنده :
مامانی زهرا
19:52
آترین در کییییییش
سلام وروجک امسال یعنی دقیقا در تاریخ پنجم بهمن من و تو وبابایی رفتیم کیش این اولین سفرت بود عزیزم خیلی خوب بود گلم اولین باری بود که همسفرمون شده بودی اولش که سوار هواپیما شدیم کلی استرس داشتم همش میترسیدم چون اولین باری بود که سوار هواپیما میشدی مرتب لپاتو تکون میدادم که ببینم چه عکس العملی داری تا اینکه بالاخره به اونجا رسیدیم هوا معتدل بود اما مامان میترسید که از داخل پتو درت &n...
نویسنده :
مامانی زهرا
2:28
آترین جون صورتی
سلام بهار مامان جون امروز کلی خوش به حالت شد عزیزم آخه مادر جون مهربون با خاله جونت رفته بودن  ...
نویسنده :
مامانی زهرا
22:42
وسایل دوست داشتنی آترین جونم
سلام شیطون بلای مامانی عمر ونفسم امروز اومدم که واست از بازی گوشی هات بگم بگم که تو بهارم تا این لحظه که دقیقاهفتاد وهفت روز ه هستی به چه چیزایی علاقه داری اول از همه عاشق آویز بالای تختت هستی انقدر دوستش داری که براش قهقهه میزنی بعدش عاشق کریرت شدی حتی داخلش به خواب عمیق میری &...
نویسنده :
مامانی زهرا
23:55
عکس های آترین در هفتاد وسه روزگی
سلام اینم از عکسهای آترین جونم در هفتاد وسه روزگی ...
نویسنده :
مامانی زهرا
23:49
واکسن
سلام عسل مامانی دیروز یعنی برابر با چهاردهم دی باید واکسن مرحله دومت رو میزدی برای همین هم بعد از اینکه تیپ زدی با باباییت بردیمت بهداشت اونجا نی نی های همسن خودت زیاد بودن که همگی واسه واکسن اومده بودن ما هم کلی نشستیم تا نوبتت شد بعد خانمه واست دوتا آمپول تو دو تا رونت زد ودو تا قطره هم تو دهنت ریخت الهی قربونت برم از همه صبور تر بودی مامانی واست هلاک شد من که نتونستم پاتو بگیرم بابا ج...
نویسنده :
مامانی زهرا
14:36
آترین جونم دو ماهه شد
سلام بهار زندگی مامانی امروز دو ماهه شدی عزیزم دو ماه پیش در چنین روزی خدای بزرگ به ما یه هدیه ارزشمند دادکه با هیچ چیزی قابل قیاس نیست واون با ارزش تو بودی عزیزم ماشالله ماشالله روز به روز بزرگتر وبزرگتر میشی وما شاهد شیرین کاریهات میشیم امروزم باز به یاد ١٢ ابان افتادیم وخاطره شیرین اون روز ما رو به وجد آورد دوازدهم هر ماه برای ما شیرین ترین روز دنیاست عشق مامان وبابا دوستت داریم ...
نویسنده :
مامانی زهرا
23:52
اولین حضور آترین جون در جشن تولدحدیث
سلام دیروز تولد حدیث بود حدیث جون دختر خاله آترینه اون دیروز ساله شد............. درواقع حدیث رو خالش بزرگ کرده برای همین هم خالش خیلی دوستش داره البته تولد حدیث جون چهارم دی هستش ولی مامانش دیروز واسش یه کیک خریده بود ویه جشن کوچولوی خودمونی واسش گرفت آترین جون هم واسه اولین بار تو این جشن شرکت کرد اما از اول تا آخرش خواب بود اما امروز ما این مطالب رو نوشتیم که بگیم: حدیث جونم تولدت مبا...
نویسنده :
مامانی زهرا
15:24